کتاب: هر دو در نهایت میمیرند
نویسنده: آدام سیلورا
مترجمان: میلاد بابانژاد، الهه مرادی
موضوع: داستان خارجی (آمریکایی)
انتشارات: نشر نون
داستان حاضر در دنیایی روایت میشود که تماس قاصد مرگ» شهروندان را از آخرین روز زندگیشان مطلع میکند. در این داستان، دقایقی با شخصیتهای مؤثر در پیشبرد داستان همراه میشویم؛ اما قهرمان اصلی داستان دو نوجوان 17 و ساله با دو شخصیت کاملاً متفاوت و گاه متضاد هستند که از طریق برنامهی آخرین دوست» با یکدیگر آشنا شدهاند و آخرین روز خود را در کنار هم میگذرانند.
گزیدهای از داستان:
. میتونی یه عکس همینجوری که اینجا نشستم، ازم بگیری؟ ممکنه این آخرین پست اینستام باشه، میخوام همه من رو زنده ببینن.»
متیو دوباره، لبخندی زد، انگار او بود که برای عکاسی ژست گرفته است.
بلند شد و دوربین گوشی را سمت من گرفت.
ژست نگرفتم، همین جور پشت به دیوار، نشستم، همانجایی که آخرین دوستم را قانع کردم به ماجراجوییاش با من ادامه دهد و همانجایی که او ایدۀ اضافه کردنِ کمی زندگی را به پروفایل اینستاگرامم به من داده بود. حتی لبخند هم نزدم. هیچوقت، اهل لبخند زدن و نیش باز نبودم، الآن هم نمیخواستم اینگونه شوم. نمیخواهم آنها من را به شکل یک غریبه ببینند.
متیو گفت: گرفتم».
آخرین ,هم ,داستان ,لبخند ,همانجایی ,ژست ,را به ,آخرین روز ,در نهایت ,همانجایی که ,دو در
درباره این سایت