کتاب: خداحافظ گاری کوپر
نویسنده: رومن گاری
مترجم: سروش حبیبی
موضوع: داستان خارجی (فرانسوی)
انتشارات: نیلوفر
با وجود اینکه این رمان، در دستهبندی طنز قرار ندارد، اما طنز منتقدانه و تأملبرانگیز، یکی از اجزاء اصلی آن است. گویی پیرمردی بذلهگو، که از قضا چندان هم مبادی آداب نیست، روبروی شما نشسته، داستان را به شیرینی و شوخطبعی روایت کرده و مدام با اظهارنظرهایش شما را غافلگیر میکند. ترجمهی اثر نیز روان و شیوا بوده و در مجموع اثری خواندنی و گیراست.
گزیدهای از داستان:
-ارنست، پرستار به من گفت تو رفتنی هستی، هر لحظه ممکنه فلنگ رو ببندی. خودت خبر داری؟ حتماً حقیقت رو بت نمیگن. حتماً نرمنرمک خیالت رو راحت میکنن. هان؟
- آره دیگه، اینها نمیفهمن، از حال ما هیچ خبر ندارن. خیال میکنن ما هم مثل خودشونیم. خیال میکنن ما به دنیاشون چسبیدیم.
-ارنست کفشهات رو به من میدی؟ درست اندازۀ پای منن. به درد خودت که دیگه نمیخورن.
-خیلیخوب، مال تو. مارکش را نگاه کن. هولشتگ Holteg است. از آن کفشهای عالی است.
-ممنون. حالا بگو ببینم، چه حالی داری که بالاخره میتونی غزل خداحافظی را بخونی؟
-عالی است لنی. خودت یه روزی مزهاش رو میچشی. اما عجله نکن. خوبیش به اونه که خودت نخواسته سراغت بیاد. غافلگیرت که بکنه مزهاش بیشتره.»
رو ,خودت ,میکنن ,خیال ,عالی ,تو ,عالی است ,به من ,خیال میکنن ,میکنن ما ,خداحافظ گاری
درباره این سایت